ایران دریلینگ: از زمان توسعه جوامع بشری تا به امروز، دریاها بواسطه دلایلی نظیر برخورداری از منابع سرشار مواد غذایی و معدنی، نقش و جایگاه آنها در مبادلات تجاری و اقتصادی، ارزش نظامی و سیاسی و دهها دلیل دیگر، همواره در کانون توجه دولتمردان، تجار و سیاستمداران در سراسر دنیا بودهاند. اما به جرات میتوان گفت که از زمان اکتشاف اولین میادین نفتی و گازی در دریا و توسعه روز افزون فعالیت شرکتهای نفتی برای جستجوی میادین بیشتر و اکتشافات موفقیت آمیز آنها، اهمیت استراتژیک دریاها و منابع موجود در آنها صد برابر شده است؛ اهمیتی که باعث شده کشورهای حاشیه این آبراها، تمام تلاش و امکانات خود را برای حفظ مالکیت و سلطه خود بر مناطق دریایی بکار بگیرند تا علاوه بر بهره برداری از منابع ارزشمند موجود در آنها، جایگاه سیاسی و اقتصادی خود را نیز در روابط بین المللی ارتقا دهند. اما علی رغم اینکه مساله مالکیت، خطوط مرزی و نحوه بهره برداری از منابع بستر و زیر بستر دریاها طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها که در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۸۲ به تصویب رسیده، در بسیاری از موارد مشخص شده است، هنوز اختلافاتی بر سر تعدادی از مهمترین دریاهای دنیا باقی مانده است؛ که یکی از مهمترین آنها اختلافات کشورهای چین، ویتنام، فیلیپین، مالزی، سنگاپور، برونئی و تایوان بر سر "دریای جنوبی چین" میباشد؛ دریایی که بدلیل اکتشاف منابع بسیار عظیم نفت و گاز طی دو دهه گذشته، امروزه بسیاری از کارشناسان مسائل بین المللی از آن بعنوان «خلیج فارس دوم» نام میبرند. اما مساله این است که علی رغم میادین نفت و گاز بسیاری که در این دریا وجود دارد، اختلافات چین و همسایگانش بر سر مالکیت آن، سبب شده که مساله چشم انداز و دورنمای صنعت فراساحل دریای جنوبی چین به یکی از مهمترین موضوعات روز دنیا تبدیل شود.
دعوا بر سر چیست؟
دریای جنوبی چین، دریایی حاشیهای است که بخشی از اقیانوس آرام به شمار میآید و ناحیهای در حدود سه و نیم میلیون کیلومتر مربع از سنگاپور تا تنگهٔ تایوان را در بر میگیرد. این دریا پس از پنج اقیانوس جهان، بزرگترین ناحیهٔ دریایی جهان است. در این دریا همچنین، بالغ بر صدها جزیره وجود دارد که در مجموع یک مجمعالجزایر را تشکیل میدهند. این جزیرهها هر چند عمدتاً خالی از سکنه هستند ولی بدلیل وجود منابع نفت و گاز در نزدیکی این جزیرها (بالخصوص جزایر اسپرتلی و پاراسل) و عبور و مرور یک سوم خطوط کشتیرانی دنیا از این آبراه، کشورهای حاشیه این دریا همگی ادعای تملک بر بخشی از این دریا و جزایر آن را دارند. اما صرفنظر از منابع مهم غذایی و معدنی که سرآغاز اختلاف بر سر این دریا میباشد، آنچه سبب شعلهورتر شدن آتش اختلافات میان هشت کشور ساحلی حاشیه این دریا شده، اکتشاف میادین بسیار غنی نفت و گاز میباشد. بر اساس آمار و اطلاعات موجود، در این دریا 8 میلیارد بشکه ذخیره اثبات شده نفت و 28 میلیارد بشکه ذخیره بالقوه وجود دارد. این در حالی است که بر اساس مطالعات انجام شده، در این دریا 20 تریلیون متر مکعب نیز گاز طبیعی وجود دارد. وجود چنین منابع گستردهای از نفت و گاز سبب شده که اختلافات بر سر مالکیت منابع موجود در این دریا، به یکی از چالش برانگیزترین موضوعات سیاسی دنیا و یکی از بزرگترین دغدغههای مقامات چینی تبدیل شود.
چین؛ مدعی اصلی مالکیت
هر چند تمامی کشورهای حاشیه دریای جنوبی چین هر یک به نوعی مدعی مالکیت بر بخشی از این دریا میباشند ولی واقعیت این است که در حالیکه برخی کشورها در خصوص ادعای مالکیت همسایگان خود موضع بی طرفانه یا سکوت اتخاذ کردهاند سه کشور چین، ویتنام و فیلیپین به ترتیب اصلیترین مدعیان مالکیت بر دریای جنوبی چین میباشند. اما نکته در اینجاست که در بین سه کشور مذکور نیز چین بیش از سایر کشورها خود را نیازمند مالکیت بی چون و چرا بر بخش اعظم این دریا میبیند. بعبارت دیگر باید گفت چین بعنوان یک قدرت نوظهور بین المللی و بعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان آنچنان نگرانیها و دغدغههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی بزرگی دارد که وقتی آنها را کنار هم قرار میدهد خود را ناچار میبیند که به هر قیمتی مدعی اصلی مالکیت بر این آبراه مهم و استراتژیک باقی بماند. چین بعنوان دومین کشور بزرگ مصرف کننده نفت در دنیا که بیش از 55 درصد از نفت مصرفی خود را از دیگر کشورها وارد مینماید امروزه خود را در برابر شرایط دشواری در زمینه تامین منابع انرژی مورد نیاز خود میبیند. این کشور از یک سو با افت تولید میادین خشکی داخلی خود مواجه شده و از سوی دیگر برای تامین نفت خود از سایر کشورها، درگیر رقابتهای بسیار پیچیدهای با آمریکا، اروپا و هند شده است. این در حالی است که با شروع ناآرامیها در منطقه خاورمیانه و شیوع بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، هم اکنون مقامات چینی نگرانند که با گسترش ناآرامیها، شیوع جنگ داخلی و در نتیجه توقف تولید و صادرات نفت در این کشورها، (مشابه آنچه در کشور لیبی شاهد آن بودیم) روند تامین انرژی وارادتی به چین با چالشهای بسیاری مواجه شود. از همین رو در سند راهبردی چین برای تولید و تامین انرژی، منابع نفت و گاز دریای جنوبی چین، جایگاه بسیار ویژهای در تامین امنیت انرژی این کشور طی چند دهه آینده ایفا مینمایند و چین میخواهد سالانه 25 میلیون تن نفت و گاز از این دریا تولید نماید. به همین علت چین قصد دارد با شروع تولید نفت از میادین دریای جنوبی چین، وابستگی خود را به نفت وارداتی از خاورمیانه کاهش دهد. در همین راستا چین با سرمایه گذاری 200 میلیارد یوانی (معادل 30 میلیارد دلار) طی 20 سال آینده، قصد دارد دریای جنوبی چین را به "داگینگ" جدیدی تبدیل نماید. ( میدان نفتی داگینگ، بزرگترین میدان نفتی چین با تولید یک میلیون بشکه در روز و چهارمین میدان بزرگ نفتی دنیا میباشد که 21 درصد از نفت مورد نیاز چین را در حال حاضر تامین مینماید). اما نکته جالب آن است که علی رغم تمام بلند پروازیها و برنامهریزیهای جاه طلبانهای که چین برای توسعه میادین نفتی و گازی این دریا در نظر گرفته، این کشور عملکرد بسیار ضعیفی از خود نشان داده است.
جالب است بدانید که در حال حاضر تولید نفت و میزان فعالیتهای اکتشافی چین در این دریا کمتر از تک تک کشورهای منطقه میباشد و کشورهای جنوب شرق آسیا مانند ویتنام، فیلیپین، مالزی، اندونزی و سنگاپور کنترل فعالیتهای اکتشافی و تولیدی در این دریا را در اختیار دارند و به همین علت کارشناسان بین المللی معتقدند که دستیابی چین به اهداف تعیین شده، به چالشی بسیار بزرگی برای دولت چین تبدیل شده است. این در حالی است که در اختیار نداشتن تکنولوژی توسعه میادین فراساحلی در آبهای عمیق نیز باعث شده چین نتواند اهداف تعریف شده خود در دریای جنوبی چین را محقق نماید. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت میباشد چون شرکت ملی نفت فلات قاره چین (CNOOC) در مقایسه با بسیاری از شرکتهای طراز اول جهانی، از تکنولوژیهای بسیار قدیمی در زمینه اکتشاف میادین نفت و گاز در آبهای عمیق استفاده مینماید و علی رغم همه موفقیتهایی که این شرکت در زمینه فعالیت در آبهای کم عمق بدست آورده، این شرکت همچنان نتوانسته است تکنولوژی فعالیت در آبهای عمیق دریای جنوبی چین را بدست آورد. چالشی که سبب شده علی رغم وجود منابع مالی و امکانات سخت افزاری گسترده در صنعت نفت چین، برنامههای این کشور برای توسعه میادین نفت و گاز دریای جنوبی چین، رنگ اجرایی به خود نگیرد.
چین و نگرانی از تشدید مناقشات بین المللی
در اختیار نداشتن آخرین تکنولوژی فعالیت در آبهای عمیق، هر چند یک مشکل کلیدی برای توسعه میادین نفت و گاز دریای جنوبی چین محسوب میشود ولی واقعیت است که چینیها حتی با دستیابی به پیشرفتهترین تکنولوژیهای اکتشاف، حفاری و تولید در آّبهای عمیق نیز همچنان با مشکلات بسیار بزرگی دست به گریبان خواهند بود که ناتوانی در حل آنها به معنای عدم دستیابی به منابع مورد نیاز چین میباشد. برای مثال چین برای حفظ وجهه جهانی خود در روابط بین المللی مجبور است هر طور که شده قدرت خود را بر روی کشورهای حاشیه این دریا اعمال نماید ولی آنچه مقامات چینی را در این خصوص نگران میسازد این است که استفاده از زور و تهدید علیه همسایگان خود، به جای اینکه مفید باشد ممکن است کاملا نتیجه معکوسی داشته باشد. در حقیقت پکن نگران است که با خط و نشان کشیدن برای کشورهای کوچک منطقه زمینه را برای نزدیکی بیشتر آنها به قدرتی فرا منطقهای نظیر آمریکا فراهم نماید و بهانهای به آمریکا برای حضور نظامی در این منطقه بدهد. این در حالی است که تلاش آمریکا برای افزایش توان نظامی کشورهای منطقه در برابر چین و برگزاری رزمایشهای مشترک توسط کشورهای منطقه با آمریکا از هم اکنون به یک نگرانی عمده برای مقامات سیاسی و نظامی پکن تبدیل شده است. اما نکته جالب توجه دیگر این است که در بین مقامات عالی رتبه چینی نیز هنوز رویکرد واحدی در خصوص نحوه حل این بحران به چشم نمیخورد.
برای مثال در حالیکه برخی از سران چین معتقدند که این کشور صرفنظر از اختلافات ارضی که با کشورهای منطقه دارد باید به منظور جلوگیری از تعمیق روابط این کشورها با آمریکا سیاست دوستانهای را در قبال همسایگان خود بکار بگیرد، برخی دیگر از سران چین معتقدند که این کشور باید با ارسال ناوها و هواپیمای جنگی خود به منطقه، آنها را نسبت به عواقب پافشاری بر سر اختلافاتشان با چین آگاه نمایند. این در حالی است که مدیران شرکتهای نفتی چین، از هم اکنون مقامات این کشور را تحت فشار قرار دادهاند تا به دلیل ناآرامیهای چند سال اخیر در شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه که ممکن است میزان نفت وارادتی به چین را تحت تاثیر قرار دهد به آنها اجازه دهد تا فعالیتهای اکتشافی بزرگی را در این منطقه آغاز نمایند. ولی دولت چین نگران است که تشدید فعالیت شرکتهای چینی در دریای جنوبی چین، به جای اینکه فضای را تلطیف نماید موجب تشدید بحران و نهایتا خطر بروز درگیری نظامی در منطقه شود. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت میباشد چون درگیریها بر سر فعالیتهای اکتشافی در منطقه طی سال گذشته میلادی به حدی بالا گرفت که کشتیهای چینی را مجبور به بریدن کابلهای اصلی یک کشتی ویتنامی نمود که در حال انجام عملیات بود و همین مساله باعث شد روابط دو کشور بسیار تیره و تار شود. تنش چین و ویتنام بر سر این واقعه هر چند پس از چند ماه مذاکره برطرف گردید ولی بروز چنین رویدادی نشان داد که این خطر بروز درگیری نظامی در این منطقه بسیار بالاست. در همین خصوص نشریه آمریکایی «فارین پالسی» اخیرا گزارشی را منتشر کرده که بر اساس آن، وقوع جنگ جهانی سوم نه در خاورمیانه یا بر سر برنامه هسته ای ایران ، بلکه ممکن است در دریای جنوبی چین رخ دهد. وجود چنین دورنمایی اما سبب شده است که شرکتهای بزرگ بین المللی خود را در کانون محیطی پیچیده و پرتنشی ببینند که ریسک سرمایه گذاری را برای آنها بشدت افزایش داده است. با اینحال باید منتظر و ماند و دید که چین و دیگر کشورهای منطقه چگونه اختلافات خود را بر سر این دریا حل خواهند نمود. دیپلماسی یا جنگ؟ این پرسشی است که فقط گذشت زمان پاسخ آنرا به نمایش خواهد گذاشت.
دعوا بر سر چیست؟
دریای جنوبی چین، دریایی حاشیهای است که بخشی از اقیانوس آرام به شمار میآید و ناحیهای در حدود سه و نیم میلیون کیلومتر مربع از سنگاپور تا تنگهٔ تایوان را در بر میگیرد. این دریا پس از پنج اقیانوس جهان، بزرگترین ناحیهٔ دریایی جهان است. در این دریا همچنین، بالغ بر صدها جزیره وجود دارد که در مجموع یک مجمعالجزایر را تشکیل میدهند. این جزیرهها هر چند عمدتاً خالی از سکنه هستند ولی بدلیل وجود منابع نفت و گاز در نزدیکی این جزیرها (بالخصوص جزایر اسپرتلی و پاراسل) و عبور و مرور یک سوم خطوط کشتیرانی دنیا از این آبراه، کشورهای حاشیه این دریا همگی ادعای تملک بر بخشی از این دریا و جزایر آن را دارند. اما صرفنظر از منابع مهم غذایی و معدنی که سرآغاز اختلاف بر سر این دریا میباشد، آنچه سبب شعلهورتر شدن آتش اختلافات میان هشت کشور ساحلی حاشیه این دریا شده، اکتشاف میادین بسیار غنی نفت و گاز میباشد. بر اساس آمار و اطلاعات موجود، در این دریا 8 میلیارد بشکه ذخیره اثبات شده نفت و 28 میلیارد بشکه ذخیره بالقوه وجود دارد. این در حالی است که بر اساس مطالعات انجام شده، در این دریا 20 تریلیون متر مکعب نیز گاز طبیعی وجود دارد. وجود چنین منابع گستردهای از نفت و گاز سبب شده که اختلافات بر سر مالکیت منابع موجود در این دریا، به یکی از چالش برانگیزترین موضوعات سیاسی دنیا و یکی از بزرگترین دغدغههای مقامات چینی تبدیل شود.
چین؛ مدعی اصلی مالکیت
هر چند تمامی کشورهای حاشیه دریای جنوبی چین هر یک به نوعی مدعی مالکیت بر بخشی از این دریا میباشند ولی واقعیت این است که در حالیکه برخی کشورها در خصوص ادعای مالکیت همسایگان خود موضع بی طرفانه یا سکوت اتخاذ کردهاند سه کشور چین، ویتنام و فیلیپین به ترتیب اصلیترین مدعیان مالکیت بر دریای جنوبی چین میباشند. اما نکته در اینجاست که در بین سه کشور مذکور نیز چین بیش از سایر کشورها خود را نیازمند مالکیت بی چون و چرا بر بخش اعظم این دریا میبیند. بعبارت دیگر باید گفت چین بعنوان یک قدرت نوظهور بین المللی و بعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان آنچنان نگرانیها و دغدغههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی بزرگی دارد که وقتی آنها را کنار هم قرار میدهد خود را ناچار میبیند که به هر قیمتی مدعی اصلی مالکیت بر این آبراه مهم و استراتژیک باقی بماند. چین بعنوان دومین کشور بزرگ مصرف کننده نفت در دنیا که بیش از 55 درصد از نفت مصرفی خود را از دیگر کشورها وارد مینماید امروزه خود را در برابر شرایط دشواری در زمینه تامین منابع انرژی مورد نیاز خود میبیند. این کشور از یک سو با افت تولید میادین خشکی داخلی خود مواجه شده و از سوی دیگر برای تامین نفت خود از سایر کشورها، درگیر رقابتهای بسیار پیچیدهای با آمریکا، اروپا و هند شده است. این در حالی است که با شروع ناآرامیها در منطقه خاورمیانه و شیوع بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، هم اکنون مقامات چینی نگرانند که با گسترش ناآرامیها، شیوع جنگ داخلی و در نتیجه توقف تولید و صادرات نفت در این کشورها، (مشابه آنچه در کشور لیبی شاهد آن بودیم) روند تامین انرژی وارادتی به چین با چالشهای بسیاری مواجه شود. از همین رو در سند راهبردی چین برای تولید و تامین انرژی، منابع نفت و گاز دریای جنوبی چین، جایگاه بسیار ویژهای در تامین امنیت انرژی این کشور طی چند دهه آینده ایفا مینمایند و چین میخواهد سالانه 25 میلیون تن نفت و گاز از این دریا تولید نماید. به همین علت چین قصد دارد با شروع تولید نفت از میادین دریای جنوبی چین، وابستگی خود را به نفت وارداتی از خاورمیانه کاهش دهد. در همین راستا چین با سرمایه گذاری 200 میلیارد یوانی (معادل 30 میلیارد دلار) طی 20 سال آینده، قصد دارد دریای جنوبی چین را به "داگینگ" جدیدی تبدیل نماید. ( میدان نفتی داگینگ، بزرگترین میدان نفتی چین با تولید یک میلیون بشکه در روز و چهارمین میدان بزرگ نفتی دنیا میباشد که 21 درصد از نفت مورد نیاز چین را در حال حاضر تامین مینماید). اما نکته جالب آن است که علی رغم تمام بلند پروازیها و برنامهریزیهای جاه طلبانهای که چین برای توسعه میادین نفتی و گازی این دریا در نظر گرفته، این کشور عملکرد بسیار ضعیفی از خود نشان داده است.
جالب است بدانید که در حال حاضر تولید نفت و میزان فعالیتهای اکتشافی چین در این دریا کمتر از تک تک کشورهای منطقه میباشد و کشورهای جنوب شرق آسیا مانند ویتنام، فیلیپین، مالزی، اندونزی و سنگاپور کنترل فعالیتهای اکتشافی و تولیدی در این دریا را در اختیار دارند و به همین علت کارشناسان بین المللی معتقدند که دستیابی چین به اهداف تعیین شده، به چالشی بسیار بزرگی برای دولت چین تبدیل شده است. این در حالی است که در اختیار نداشتن تکنولوژی توسعه میادین فراساحلی در آبهای عمیق نیز باعث شده چین نتواند اهداف تعریف شده خود در دریای جنوبی چین را محقق نماید. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت میباشد چون شرکت ملی نفت فلات قاره چین (CNOOC) در مقایسه با بسیاری از شرکتهای طراز اول جهانی، از تکنولوژیهای بسیار قدیمی در زمینه اکتشاف میادین نفت و گاز در آبهای عمیق استفاده مینماید و علی رغم همه موفقیتهایی که این شرکت در زمینه فعالیت در آبهای کم عمق بدست آورده، این شرکت همچنان نتوانسته است تکنولوژی فعالیت در آبهای عمیق دریای جنوبی چین را بدست آورد. چالشی که سبب شده علی رغم وجود منابع مالی و امکانات سخت افزاری گسترده در صنعت نفت چین، برنامههای این کشور برای توسعه میادین نفت و گاز دریای جنوبی چین، رنگ اجرایی به خود نگیرد.
چین و نگرانی از تشدید مناقشات بین المللی
در اختیار نداشتن آخرین تکنولوژی فعالیت در آبهای عمیق، هر چند یک مشکل کلیدی برای توسعه میادین نفت و گاز دریای جنوبی چین محسوب میشود ولی واقعیت است که چینیها حتی با دستیابی به پیشرفتهترین تکنولوژیهای اکتشاف، حفاری و تولید در آّبهای عمیق نیز همچنان با مشکلات بسیار بزرگی دست به گریبان خواهند بود که ناتوانی در حل آنها به معنای عدم دستیابی به منابع مورد نیاز چین میباشد. برای مثال چین برای حفظ وجهه جهانی خود در روابط بین المللی مجبور است هر طور که شده قدرت خود را بر روی کشورهای حاشیه این دریا اعمال نماید ولی آنچه مقامات چینی را در این خصوص نگران میسازد این است که استفاده از زور و تهدید علیه همسایگان خود، به جای اینکه مفید باشد ممکن است کاملا نتیجه معکوسی داشته باشد. در حقیقت پکن نگران است که با خط و نشان کشیدن برای کشورهای کوچک منطقه زمینه را برای نزدیکی بیشتر آنها به قدرتی فرا منطقهای نظیر آمریکا فراهم نماید و بهانهای به آمریکا برای حضور نظامی در این منطقه بدهد. این در حالی است که تلاش آمریکا برای افزایش توان نظامی کشورهای منطقه در برابر چین و برگزاری رزمایشهای مشترک توسط کشورهای منطقه با آمریکا از هم اکنون به یک نگرانی عمده برای مقامات سیاسی و نظامی پکن تبدیل شده است. اما نکته جالب توجه دیگر این است که در بین مقامات عالی رتبه چینی نیز هنوز رویکرد واحدی در خصوص نحوه حل این بحران به چشم نمیخورد.
برای مثال در حالیکه برخی از سران چین معتقدند که این کشور صرفنظر از اختلافات ارضی که با کشورهای منطقه دارد باید به منظور جلوگیری از تعمیق روابط این کشورها با آمریکا سیاست دوستانهای را در قبال همسایگان خود بکار بگیرد، برخی دیگر از سران چین معتقدند که این کشور باید با ارسال ناوها و هواپیمای جنگی خود به منطقه، آنها را نسبت به عواقب پافشاری بر سر اختلافاتشان با چین آگاه نمایند. این در حالی است که مدیران شرکتهای نفتی چین، از هم اکنون مقامات این کشور را تحت فشار قرار دادهاند تا به دلیل ناآرامیهای چند سال اخیر در شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه که ممکن است میزان نفت وارادتی به چین را تحت تاثیر قرار دهد به آنها اجازه دهد تا فعالیتهای اکتشافی بزرگی را در این منطقه آغاز نمایند. ولی دولت چین نگران است که تشدید فعالیت شرکتهای چینی در دریای جنوبی چین، به جای اینکه فضای را تلطیف نماید موجب تشدید بحران و نهایتا خطر بروز درگیری نظامی در منطقه شود. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت میباشد چون درگیریها بر سر فعالیتهای اکتشافی در منطقه طی سال گذشته میلادی به حدی بالا گرفت که کشتیهای چینی را مجبور به بریدن کابلهای اصلی یک کشتی ویتنامی نمود که در حال انجام عملیات بود و همین مساله باعث شد روابط دو کشور بسیار تیره و تار شود. تنش چین و ویتنام بر سر این واقعه هر چند پس از چند ماه مذاکره برطرف گردید ولی بروز چنین رویدادی نشان داد که این خطر بروز درگیری نظامی در این منطقه بسیار بالاست. در همین خصوص نشریه آمریکایی «فارین پالسی» اخیرا گزارشی را منتشر کرده که بر اساس آن، وقوع جنگ جهانی سوم نه در خاورمیانه یا بر سر برنامه هسته ای ایران ، بلکه ممکن است در دریای جنوبی چین رخ دهد. وجود چنین دورنمایی اما سبب شده است که شرکتهای بزرگ بین المللی خود را در کانون محیطی پیچیده و پرتنشی ببینند که ریسک سرمایه گذاری را برای آنها بشدت افزایش داده است. با اینحال باید منتظر و ماند و دید که چین و دیگر کشورهای منطقه چگونه اختلافات خود را بر سر این دریا حل خواهند نمود. دیپلماسی یا جنگ؟ این پرسشی است که فقط گذشت زمان پاسخ آنرا به نمایش خواهد گذاشت.
کد خبر : 42
.